ییلاقات ماسال از اون سفرایی بود که دو سالی منتظر فرصتی بودیم تا بریم.مسیری زیبا با جنگلهای انبوه و سرسبز ییلاقاتی با دید عالی که هر چه بالاتر می رفتی خنک تر می شد.و در طول مسیر گاهی هم مه همراهیمون می کرد.البته مه تو طبیعت برامون همراه خوبی بوده و جاهایی که احتمال دیدن مه باشه ،سراغمون اومده و بهمون سر زده.غرب استان گیلان رو خیلی دوست دارم.مخصوصا جایی که استان گیلان و استان اردبیل با هم همرز می شن و هم آغوشی می کنن و کوه های تالش بینشون قرار می گیره.ییلاقاتی رو می تونی پیدا کنی و ببینی که خیلی هاشون هنوز ناشناخته است و بکر مونده و میشه رفت و چند روزی توش خلوت کرد و به دور از دغدغه و شلوغی شهر تهران در سکوت طبیعت و سرود رود و نغمه ی پرندگان آسود.گرچه ییلاقات ماسال تو این چند سال توریستی شده و یه سری آژانس ها اونجا تور برگزار می کنن ولی باز به دلیل مصافتش تا تهران و اینکه خیلی از جاده ش خاکیه و گردشگرا باید سوار نیسان شن و...هنوز هم میشه یه جایی در دلش خلوت کرد و در سکوت شب و بازی ستاره ها دل به طبیعت داد.
طالب دره
ساعت پنج و ده دقیقه عصر روز چهارشنبه بیست و پنجم تیر ماه از تهران خارج شدیم.باید تا قبل اینکه هوا تاریک شه یه جایی خودمون رو می رسوندیم و شب اونجا می موندیم.هوا تاریک شده بود و ما نزدیک امامزاده هاشم بودیم.یه مسیر فرعی قبل امامزاده هاشم که می رفت تو جنگل رو رفتیم تا شاید جای خوبی برای کمپ پیدا کنیم.
ای که میگویی مسلمان باش و مِی خواری مکن
ای که خود گفتی مکن مِی خوارگی ، آری مکن
هرچه میخواهی بکن اما ریا کاری مکن
مِی بخور منبر بسوزان مردم آزاری مکن
مردمان را غرق اندوهی که خود داری مکن
خود گرفتاری و مردم را گرفتارِ گرفتاری مکن
من خوشم، شادم، نمی خواهم جز این کاری کنم
من نمیخواهم بجای خوش بُدن زاری کنم
زاهدا خوش باش و خندان، پیش ما زاری مکن
مِی بخور منبر بسوزان مردم آزاری مکن...
پرواز همای
حدود ساعت ده ونیم صبح از خواب بیدار شدیم.تا صبحانه رو بخوریم و را بیفتیم حدود یازده و نیم شد .به سمت خلخال حرکت کردیم.دامنه ی کوه رو طی می کردیم و هر چه جلوتر می رفتیم .پوشش گیاهی استپی تر می شد.ییلاق خرزنه پشت اولین ییلاقی بود که امروز بهش برخوردیم.که در نمایی دره ای زیرش بود که مه داشت می اومد بالا.